یوون جونگ وو (Im Shi-Wan) جوان 20 ساله ایست که در تمام طول زندگی خود ساکن یک شهر کم جمعیت بوده اما حالا یک شغل در یک دفتر کوچک در سئول پیدا کرده. برای همین یه سئول میرود و یک آپارتمان کوچک و ارزان قیمت میگیرد؛ جایی که مجبور است حمام و آشپزخانه اش را با دیگر ساکنین آپارتمان شریک شود. او زندگی در این آپارتمان را که از نظرش تمام ساکنین آن عجیب و مشکوک هستند را دوست ندارد…
این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که هر کدام به نوعی در زندگی خود مشکل بزرگی دارند و برای جبران آن وارد بازی مرموزی می شوند که فقط یک برنده با جایزه 45.6 میلیارد وونی (40 میلیون دلار) خواهد داشت …
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...
سریال، داستان شخصیت جک رایان، یکی از ماموران و تحلیلگران سازمان CIA، را روایت میکند که برای اولین بار به یک ماموریت میدانی بسیار خطرناک فرستاده میشود. در همین حین، شخصیت اصلی داستان ما میتواند الگویی را در ارتباط با حملات تروریستها کشف کند. همین موضوع باعث میشود که او وارد بازی خطرناکی شود و خود را در معرض توجه گونه جدیدی از جامعه بزرگ تروریستها ببیند. آنها بعد از مدتی متوجه میشوند که این گونه جدید میتواند تهدید بسیار بزرگی باشد که حتی قدرت تخریب سرتاسر دنیا را هم دارد…
مامور سطح پایین FBI، پیتر ساترلند، در زیرزمین کاخ سفید کار می کند و تلفنی را که هرگز زنگ نمی زند - تا شب زنگ می زند - کار می کند و او را به سمت توطئه ای سوق می دهد که تمام راه را به دفتر بیضی منتهی می کند.
داستان سریال در آینده رخ میدهد که ضمیر انسانها دیجیتال شده و قابل ذخیره و انتقال به جسمی دیگر است. یک زندانی در بدنی جدید زنده میشود تا داستان یک قتل پیچیده را حل کند تا بتواند آزادیاش را دوباره به دست آورد